گردآوری: محمّد صهیب شریف
ترجمه: سعید ابراهیمی
اشاره: در چند سال اخیر انتشارات دارالفکر سوریه، اقدام به نشر کتابهایی تحت عنوان «حوارات لقرن الجدید»؛ گفتوگوهایی برای قرن جدید نموده است. این کتابها به مهمترین مسائل مبتلابه مسلمانان میپردازد و هدف آن زمینهسازی معرفتی جهت دیالوگ روشمند علمی و بسترسازی فرهنگ گفتوگو و گذر از تنازعات کلامی و رسیدن به مرحلهی دگرپذیری و برتافتن آرا و اندیشهها از جریانهای فکری گوناگون میان مسلمانان است. در این گفتگوها، در هر کتابی دو نویسنده از دو خطمشی فکری مختلف به صورت جداگانه به طرح موضوعی میپردازند، سپس هریک از آن دو، نوشتهی دیگری را نقد مینماید. از جمله این کار ارزشمند میتوان به طرح مسائلی از قبیل بررسی نظام سیاسی در اسلام، رابطهی اسلام و غرب، اسلام و چالشهای کنونی، مسئلهی تجدید اصول فقه، چالشهای گفتمان عربی معاصر، ایمان و پیشرفت علم، تجدید و نوآوری در فقه اسلامی، جهانی شدن فرهنگ و فرهنگ جهانی شدن، مدرنیته و پست مدرنیته و... اشاره کرد. به عنوان نمونه در مورد نخست هریک از دکتر برهان غلیون دانشآموختهی جامعهشناسی سیاسی سوربن پاریس و نیز دکترمحمدسلیم العوا دبیرکل پیشین اتحادیهی جهانی علمای مسلمین و دانشآموخته حقوق تطبیقی (القانون المقارن) از دانشگاه لندن، به ارایهی نظرگاههای خود دربارهی سیستم سیاسی در اسلام پرداخته و نظریات همدیگر را نقد و بررسی نمودهاند. باری در چند هفتهی اخیر، پایگاه اطلاعرسانی اصلاح، نظرات دو نویسندهی عرب از دو خط فکری مختلف را تحت عنوان «اجتهاد بین نصّ، مصلحت و واقع» منتشر نمود که تتمّهی همهی کتابهای این مجموعه را فرهنگ اصطلاحات و مفاهیمی است که در این مباحث از آنها استفاده شده است. این مهم را، محمد صهیب شریف مسئول روابط فرهنگی انتشارات دارالفکر دمشق گردآوری نموده است.
ابن تیمیّه تقی الدّین أحمد بن تیمیّه الحَرانی
فقیه و محدّث و متکلِّم و ناقد محقِّق، در حرا به سال 1263 میلادی متولّد شُد و زمانی که پدرش از ظلم و ستم مغول، متواری شد، خانوادهی او به دمشق پناه بُرد و از آن زمان، أحمد به فراگیری علوم اسلامی و دروس پدرش و نیز زین الدّین المقدسی و نجم الدّین بن عساکر و زینب بنت مکّی، روی آورد.
او به سنّ ده سالگی در فقه و حدیث و تفسیر و حساب و ...، مُتبحِّر گردید و در تقوی و زهد و ورع، به گونهای بود که دنیا و ظواهر دنیوی نزد او مفهومی نداشت همچنین از نظر شجاعت و جُرأت، در حدّی بود که تملُّق و دوروئی را پیشهی خود، نمیساخت از این رو، دشمنان فراوانی داشت که نزد سلاطین و حکمرانان، در حقّ او ظلم و ستم، روا میداشتند. وی بارها در مصر و شام، زندانی شُد، امّا در عین حال به مطالعه و بررسی و تألیف کتب، اشتغال ورزید و در نتیجه، کتابهای «الفتاوی» و «الرّسائل» و «الرَّدّ عَلَی المَنطقیین» و «الفُرقان بینَ أولیاءِ الرَّحمن وَ أَولیاءِ الشّیطان» را تألیف نمود.
أَبوحنیفه «نُعمان بن ثابت»
وی در سال 699 میلادی در کوفه از پدر و مادری ایرانی، متولّد شُد.
کار خود را از علم کلام، آغاز کرد و بعد از آن، به فقه، روی آورد. أحادیثی را از تابعین و توابع آنها در عراق و حجاز و بویژه إبراهیم النَّخَعی و أُستادش حمّاد، روایت نمود. شیوهی او، عمل به کتاب و سُنّت و فتاوی أصحاب و بعد از آن، قیاس و استحسان و عُرف بود. وی در أثر شکنجهی منصور به جهت امتناع از پذیرش منصب قضاوت، جان به جان آفرین تسلیم نمود ولی مذهب حنفی، بعنوان مذهب رسمی دولت عبّاسی و عُثمانی و سرزمین مصر، گردید.
أبوالولید محمّد بن أحمد ابن رشد
فیلسوف و طبیب و فقیه عربی آندولوسی که در قُرطبه به سال 1136 میلادی، متولّد و در علوم شرعی و عقلی، متبحّر شُد و منصب قضاوت را در إشبیلیّه و بعد از آن در قُرطبه، عُهدهدار شُد و بدین ترتیب به منصب پدر و جدّش، اشتغال ورزید و به خاطر شرحی که بر کتاب أرسطو، نوشت، مُلقَّب به قاضی قُرطبه گردید. هنگامی که فلسفه، مورد اتّهام، قرار گرفت، ابن رشد مورد آزار و اذیّت، واقع شُد و به سرزمین أَلیسانهی در نزدیکی قُرطبه، تبعید شد و پس از آن، حاکم وقت، او را عفو نمود. از مهمترین تصنیفات وی، شروحی است که بر کتابهای ارسطو و نیز کتاب تهافت التهافُت نوشته و با اثبات این مطلب که شریعت اسلامی به تأمُّل عقلانی، تشویق نموده و آنرا واجِب دانسته است و نیز شریعت و فلسفه هر دو، حقّ به شمار میروند، در صددِ بوده تا بگوید فیلسوف میتواند میان فلسفه و دین، مُسالمت ایجاد کُنَد. از این رو به تدوین دو رساله، که یکی (فصل المقال فیما بینَ الحکمه و الشَّریعَه مِن الإِتِّصال) و دیگری (الکشف عن مناهج الأدلّه فی عقائد المّله) است، پرداخت. وی در زمینهی طبّ، کتابِ (الکُلّیّات) را نوشت.
اپیستمولوژی (فلسفهی علوم، شناخت شناسی): Epistemology
فلسفهی علوم دربارهی أهداف علوم و حدود آنها و رابطهی بعضی از آنها با برخی دیگر و قوانین حاکم بر تحوُّل و دگرگونی آنها، بحث میکُند. فلسفهی علوم، جُزئی از ذاتِ علم، که در کنار سایر أجزاء، قرار بگیرد و همردیف آنها واقع شود، نیست بلکه فلسفهی علم، جایگاهی جُداگانه دارد زیرا دربارهی علم، سخن میگوید و به منزلهی تعلیقی بر علم، به شُمار میرود.
إجماع Consensus
توافق مجتهدین اُمَّت بعد از وفات پیامبر، در یک عصر بر هر چیز را اجماع گویند. گُفته شده که اجماع، عزم و ارادهی کامل بر أمری توسُّط جماعت أهل حلّ و عقد است.
أحمد بن حنبل
أحمد بن حنبل عربی شیبانی، کودکی یتیم بود که در محیطی دینی پرورش یافت. به کار در دیوان، روی آورد و بعد از مُدَّتی آنرا کنار نهاد و به سوی حدیث، روانه شُد. وی در این مسیر، متحمّل دشواری و سختیهای بسیار گردید و احادیث عراق و شام و حجاز و یمن را جمع آوری نمود و در مکّه با شافعی برخورد کرد. پس به گُفتههای او گوش فرا داد و فِقه خود را مُنقَّح گردانید. وی به دنبال فقه رفت و حدیث را ترک ننمود و إمام و پیشوای هر دو (فقه و حدیث) گردید. دردورانِ او، مأمون و معتصم و واثق، محدّثین را وادار به پذیرش خلق قرآن نمودند ولی، او از چنین چیزی امتناع نمود و در نتیجه مورد أذّیت و حبس، قرار گرفت و تا پایان دوران حکومت واثق، در عذاب و شکنجه به سر میبرد. أحمد، شخصی عفیف بود و عطاء و بخشش حاکمان را ردّ مینمود وی در زمینهی حدیث، کتاب «المسند» را نوشت. فقه او بر پایهی کتاب و سُنَّت و قول صحابی و تابعین و قیاس (در موارد ضروری)، استوار است و حدیث ضعیف از دیدگاه او بر قیاس، مُقدَّم میشود. پیروانِ او را حنابله گویند.
استحسان: Preference
در لغت، چیزی را نیکو شُمردن و اعتقاد خوب نسبت به آن است.
در اصطلاح، دلیلی است که در نفس مجتهد، مُنقدح میگردد، درحالی که تعبیر مُجتهد از بیان آن دلیل، قاصر است و گُفته شده که استحسان، رویگردانی از قیاس به سبب آن چیزی است که قویتر از قیاس است. یا اینکه، اسمی برای دلیلی از أدلّهی چهارگانه است که با قیاس جلی، مُقابله میکُند و زمانی که قویتر از قیاس جلی باشد، طبق آن، عمل میشود. و به دلیل آنکه در غالب موارد، قویتر از قیاس جلی است، آنرا استحسان نامیدهاند. در نتیجه، استحسان، همان قیاسِ مُستحسن است. همچنین گفته شده که استحسان، عبارت از ترک قیاس و عمل به آن چیزی است که به حال مردم، خوشایندتر است.
إستدلال: Inference
استدلال، فرآیندی ذهنی است که تفکُّر انسان، از گُذرِ یک نتیجهگیری قبلی به آن، مُنتهی میشود. بنابراین، استدلال، به دلیل سابقی که در زمان و مکانِ خود، صحیح بوده است و گاهی برای نتیجهگیری حاضر و فعلی، صلاحیّت دارد، متکّی است امّا بدونِ آنکه آن دلیل سابق به صورتِ قطعی، صحیح باشد. در نتیجه در استدلال، نوعی موضوعیّتِ فرضی است و از این رو تعیین و تبیین فرضیات برای روشن شدن بحث، به استدلال، منتهی میشود.
إستنباط: Deducation
این إصطلاح در علم منطق، بر تفکُّری که ازمُقدَّمات به نتایج، مُنتقل میشود یا به مُقتضای آن از مبادی موجود، مبادی دیگری، استخراج میشود، دلالت میکُنَد و مقدَّمات، عادتاً أعمّ از نتیجه میباشند، لذا إستنباط، مبتنی بر انتقال از کُلّ به جُزء یا از عامّ به خاصّ است.
سلطهی مذهبی، کشیش مآبی، روحانیَّت: Clergy
دستهای از شخصیتهای مذهبی هستند که بخدمت آئین مسیحیَّت درآمدند، همانگونه که این کلمه بر یکی از أعضاء حزبِ سیاسی که خواستار افزایش سُلطهی رجال مذهبی در دولت بود، اطلاق میشود و اصطلاحاً گُفته میشود «نزعهی روحانیَّت یا کشیش مَآبی» به جهت آن رأی یا فعالیّت سیاسی که از حقّ کلیسا مبنی بر مُشارکت در شُؤون حُکومت از طریق أحزاب یا حرکات سیاسی، دفاع میکُند.
آنتروپولوژی: Anthropology
علم به انسان از آن جهت که موجودی فیزیکی و اجتماعی است و از این علم، مجموعهای از عُلوم تخصّصی پیرامون بررسی و مطالعهی انسان، نظیر آنتروپولوژی فرهنگی و آنتروپولوژی اجتماعی و آنتروپولوژی فیزیکی، مُتفرِّع میشود.
أهلیَّت: Capacity
عبارتست از صلاحیت برای وجوب حقوق شرعی به نفع و یا زیانِ انسان.
ایدئولوژی: Ideology
عبارتست از علم افکار یا علمی که حدود صحَّت یا خطای أفکاری که مردم در ذهن میپرورانند (أفکاری که مُبتنی بر نظریّات و فرضیّاتی است که با فرایندهای عقلانی اعضای جامعه، تناسُب دارد) و این اصطلاح به معنای نظام فکری و عاطفی فراگیری است که از مواضع أفراد پیرامون جهان و جامعه و إنسان، سخن میگوید.
إکولوژی (دانش مُحیط): Ecology
این علم، عبارتست از بررسی محیطی که جوامع بشری را در برمیگیرد و نیز بررسی رابطهی میان انسان و جوامع بشری با این مُحیط. بنابراین إکولوژی به بررسی تأثیرپذیری جُغرافیای فیزیولوژیک انسان از محیط طبیعی خود و تأثیرات این مُحیط بر تمامی اَعضاءِ انسان، میپردازد. همانطور که تحوّلاتی که انسان در محیط زیست خود، ایجاد میکند، از طریق مجراهایی که انسان به آنها متوسّل میشود، مورد بررسی و مُطالعه، قرار میدهد.
پاتریمونی (تعهُّد مالی): Patrimony
در قانون، عبارتست از مجموعهی حقوق و التزامات مالی که به نفع یا زیان اشخاص است و میتواند از شخصی به واسطهی میراث یا وصیّت به دیگری مُنتقل شود و نیز میتواند تجزیه گردد.
بربریَّت (توحُّش، حالت تهاجُمی): Barbarity
یکی از مظاهر جامعهی بدوی یا هرگونه فرهنگی که زبانِ مکتوبی نداشته و فرهنگ مادّی آن در زراعت و چوپانی، خُلاصه شود. همانگونه که از بربریَّت، أوج قساوت و أذیّت و آزارنفس به علَّت ارتکاب برخی از جرایم، اراده میشود.
پروتستان: Protestant
حرکتی دینی است که از حرکت اصلاح طلبی که مارتن لوتر (1483 – 1546 میلادی) آنرا ایجاد کرد، نشأت گرفت. این إسم برای دلالت بر معانی بسیاری به کار میرود، امّا در معنای گُستردهی آن بر کسانی که مُنتسب به کلیسای کاتولیک رومانی یا کلیسای شرقی نیستند، إطلاق میشود. حرکت پروتستانی، مبتنی بر أفکار آزادیخواهانه در أُمور دُنیوی و دینی است و در مورد اعطاء آزادی تعیین سرنوشت به فرد و آزادی حکم بر امور و تسامح دینی نیز، اینچنین است و این مخالف تقلید و سُلطهی دینی است. روح پروتستانیُّت، در مسؤولیّت فرد در برابر خداوند یگانه (و نه کلیسا)، نهفته است و رهائی و نجات، تنها از طریق بخشایش إلهی، امکانپذیر میشود.
بروکراسی: Bureaucracy
عبارتست از مجموعهی هیأتها و أشخاصی که عهدهدار وظیفهای اجرائی در دولت هستند و این اصطلاح، عادتاً به پدیدهای اشاره میکُند که آن هیأتها و افزایش نُفوذ آنها را بعُنوانِ هیأتِ نیابتی از طرفِ مردم، گُسترش میدهد.
تأویل: Interpretation
عبارتست از بازگردانیدن هر چیز به غایتِ مورد نظر آن خواه قولی یا فعلی باشد و نیز حمل ظاهر بر معنای احتمالی، چنانچه از روی دلیل باشد، صحیح است و اگراز روی آنچه که دلیلیَّتِ آن، مظنون است باشد، فاسد است و در صورتی که این حمل، بدون هیچگونه دلیلی باشد، دیگر، تأویل نیست بلکه بازی با تعابیر است.
تأویل در اصطلاح علم تفسیر، بازگردانیدن آیه از معنای ظاهری آن به معنای محتمل است، در صورتی که آن معنای احتمالی، مُوافق با کتاب و سُنَّت باشد. نظیر فرمودهی خُداوند متعال: «یُخْرِجُ الحَیَّ مِنَ اَلمیِّتِ» که در اینجا چنانچه خارج کردنِ پرنده از تخم، اراده شود، تفسیر است و در صورتی که خارج کردن مؤمن از کافر و عالم از جاهل، اراده شُده باشد، تأویل میباشد.
ترانسفورمیزم (نظریهی تحول): Transformism
نظریّهای علمی است که مُبتنی بر عدم ثبوت انواع زندگان است زیرا که آنها در تحوُّلی مستمّر میباشند. بنابراین در یک حالت، باقی نمیمانند بلکه بطور مداوم دچار تبدیل و تغییر میگردند و تحوُّل در علم حیات، أعمّ از تطوُّر است امّا در صورتی که تطوُّر را بعنوان قانونی عمومی که شامل مادّه و حیات و عقل و جامعه میشود، در نظر بگیریم، مهمتر از تحوُّل به شُمار میرود.
تقدُّم: Progress
حرکتی است که به سوی أهدافِ متعالی و مورد قبول یا أهداف پائینی که خیری را به دنبال دارد و به منفعتی مُنتهی میشود، جهتگیری میکند. تقدُّم مبتنی بر طیّ مراحلی برای شکل گیری است و هر مرحله از آن نسبت به مرحلهی پیشین از شکوفائی و رشد بیشتری، برخوردار است. همانطور که این کلمه به انتقال جامعهی بشری به سطحی بالاتر از نظر فرهنگ و توان تولیدی و سیطره بر طبیعت، اشاره میکُنَد.
روشنفکری: Enlightenment
حرکتی اجتماعی و سیاسی است که در قرن هجدم در کشور آلمان، آغاز شُد و درصدد اصلاح نارسائیهای جامعهی زمان خود به منظور تغییر سلوک و سیاست و أُسلوب زندگانی آن، از طریق انتشار أُصول خیر و عدالت و معرفت بوده است. این جریان، مُبتنی بر این است که آگاهی و هوشیاری، نقش اساسی در رشد جامعه و إظهار رذایل اجتماعی حاصل از جهل و عدم ادراک أفراد، دارد. از این رو، پیروان مذهب آگاهی، تعالیم خود را متوجّه تمامی طبقات جامعه میدانند. از پیروان این مذهب، لیسنگ و چیلر و گوته و فولتیر و روسو و مونتسکیو را میتوان نام بُرد.
تواتر: Repeated State
در لغت، توالی یک چیز است و عُرفاً: خبری است ثابت بر زبان قومی که تبانی آنها بر کذب، محال است.
أصول تجدُّد: Modernism
پدیدهای غربی است که با انقلاب فرانسه در سال 1789 میلادی در اروپا، شکل گرفت و به معنای نوعی دگرگونی در نظام سیاسی از وضعیّت نظام سلطنتی به نظام دموکراسی است که بر حاکمیّت قومی و مجالس نمایندگی از أقوام و تکیه بر لیبرالیزم، بعنوان یک نظام اقتصادی و تساوی زن و مرد در عرصهی اجتماعی، الزامی بودن تعلیم أطفال و انتقال از شیوهی جماعت و طوایف دینیِ مُتخاصم به حالت سرزمینی نه انتساب به طایفه یا دین خاصّ، استوار است.
حُدود: Prescribed Punishments
حدود، جمع حدّ است و در لغت به معنای منع و از نظر شرعی، مُجازاتی مُعیَّن است که بعنوان حقّ الله بر مکلّفین، واجب گردیده است.
حظر: Prohibition
آنچه که به ترک آن، ثواب و به انجام آن، عِقاب، تعلُّق بگیرد.
حلول: Appearance
عبارتست از حاصل شدن چیزی در ذات شیء و اختصاص آن چیز به شیء.
مسلمانان از متکلّمین و فلاسفه و صوفیّه، لفظ حلول را بصورت مصطلح، به کار میبرند. مُتکلّمین از ارتباط میان جسم و مکانِ آن یا میان عَرَض و ذاتِ (جوهر) آن و فلاسفه از رابطهی میان روح و جسم یا عقل فعّال و انسان و صوفیّه (اهل تصوّف) از رابطهی میان پروردگار و بنده، تعبیر به حُلول میکُنند. قائلین به حلول را، حُلولیّه، گویند.
خبر واحد: Isolated Tradition
در لُغت، عبارتست از آنچه که شخص واحدی، انرا روایت کُند و اصطلاحاً، آن خبری است که شرایط تواتر در آن، فراهم نباشد.
دماژوژی (عوام فریبی): Demagogy
اصطلاحی سیاسی است که از آن، جهتگیری مصلحت بینانهی حاکمان برای سیطره بر جمهوریهای أقوام غیرروشنفکر، اراده میشود. کسانیکه از این نوع جهتگیری تبعیّت میکُنند، از طرحهای اقتصادی و اجتماعی، بصورت دروغین، سخن میگویند و به واسطهی توسّل به جانبداری و بد رفتاری، از گرفتاریهای اجتماعی و مشکلات، سوءاستفاده مینمایند.
رادیکالیزم (اصلاحات أساسی): Radicalism
رادیکالیزم، مذهب آزادیخواهان اصلاح طلب است که خواستار اصلاحات بنیانی بوده و اصلاح تدریجی را نمیپذیرند و دلیل آنها بهبود أوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه است. این مذهب از بیشترین میزان تسامُح برخوردار است و در مرحلهی دوُّم مذهب لیبرالیزم، قرار میگیرد و بعد از آن، مذهب محافظه کاران است که با هر گونه تغییراتِ جوهری و أساسی، مُخالف است.
ربا: Usury Interest
ربا در لُغت به معنای زیادت و فزونی است و در شرع، مقدار اضافی است که در برابرِ آن، عوضی بر هیچ یک از طرفین عقد، شرط نشده باشد و شرعاً، عوضی ویژه است که در زمان عقد یا پس از آن بعنوان یکی از عَوِضین معامله یا هر دوی آنها، قرار داده شود و در معیار شرع، نظیری نداشته باشد.
رشوه: Bribery
عبارتست از آنچه که برای إبطال حقّ یا إحقاق باطلی، داده میشود.
سوسیالوژی (نزعهی اجتماعی): Sociologism
مُراد از آن، تفسیر و تأویل فراگیر برای جوامع و تنظیم آنها و معنای أرزشهای انها و تحوّل آنها از طریق شیوههای علم جامعه شناسی است. نزعهی اجتماعی در جهت فراگیری ارزشهای اخلاقی و بلکه قواعد قانونی، حرکت میکُند و به منظور تفسیر و تبیین شکلگیری و دگرگونی آن ارزشها و قواعد از طریق نظریهی سوسیالوژی، تلاش میکُند. همانگونه که این نزعهی اجتماعی سعی میکند تا عالم ارزشها و انسانی و حتّی خود علم نفس را در مجموعههایی که نظریهی سوسیالوژی به شکل تفسیر نهائی در میآورد، خُلاصه کند.
سیمیولوژی (علم إشاره): Semiology
سیمیولوژی، عبارتست از علم اشاره با قطع نظر از نوع و أساس آن اشاره.
و این بدان معناست که نظام تکوین با تمامی اِشارات و رُموزِ ان، نظامی است که در آن، دلالت است. بنابراین علم اشاره، دانشی است که محیط و موقعیَّتِ أنواع إشاره و ارتباط میان آنها در عالم تکوین را مورد مطالعه و بررسی، قرار میدهد و بعد از آن به نحوهی تقسیم و وظایف داخلی و خارجی آن، میپردازد.
عبدالرّحمن الکواکبی
وی نویسندهای عرب و از پیشوایان إصلاح است. به سال 1854 میلادی در شهر حلب، متولّد گردید و در همان جا تحصیل نمود و روزنامهی «الشّهبا» و بعد از آن «الإعتدال» که هر دوی آنها را حکومت ترکیّه، تعطیل نمود، در شهر حلب راهاندازی کرد. سپس برای ادامهی دعوت آزادیخواهانه عربی خود به سرزمین مصر مُهاجرت کرد و در آنجا به جمالالدّین افغانی و محمّد عبده، پیوست. وی بطور گسترده در نقاط مُختلف جهان اسلام، به سیر و سیاحت پرداخت و به خاطر کتابهای «طبائع الاستبداد» و «أُمُّ القُری» مشهور گردید.
عُرف: Custom
آنچه که نُفوس به واسطهی شهادت عُقول، آنرا بپذیرند و طبایع، مورد قبول، قرار دهند. عُرف، حُجَّت است و عادت نیز به همین صورت است. عادت عبارتست از آنچه که مردم به حکم عقلهایشان، ادامه دهند و هر بار به آن، رجوع نمایند.
قرون وسطی: Mediaevalism
دورانی است که بعد از دوران قدیم و قبل از دورانِ معاصر، واقع شُده است و عُلماء در تعیین آغاز تاریخ این مقطع زمانی و پایان آن، اختلاف دارند. البته اکثر علماء، بر این اعتقادند که شروع آن با سقوط إمپراطوری غربی رومانی در سال 476 میلادی و پایانِ آن مصادف با کشف قارّهی آمریکا در سال 1492 میلادی، توسّط کریستوف کولومب، بود و عادتاً از این اصلاح، تمایل به نظم أمور دوران وُسطی یا هر آنچه از میراث آن دوران در جامعه باقی بماند، اراده میشود.
عقلانیّت: Rationalism
از مدلول عامّ این اصطلاح، هر آنچه که موجود بوده و به مبادی عقلی برمیگردد، اراده شده و از مدلول خاصّ آن، آمادگی به وسیلهی عقل، علیه دین به معنای عدم – پذیرش معانی دینی، مگر در صورت مطابقت با مبادی منطقی، قصد میشود.
علم إِلهی، لاهوت: Theology
همان علم عقاید است که آنها را در قالبی علمی قرار میدهد تا در پرتو عقل و وحی استحکام خود را حفظ نمایند. این علم دربارهی موجود مُطلق بحث میکُند که گاهی این موجود، مقدّس است و به کلمهی «الله» که در کتب مقدّس، آمده است، استناد میشود یا اینکه طبیعی است و برای اثبات وجود خداوند به نظام حاکم در عالم طبیعت، استناد میشود.
عَلمانیّت (عامّی بودن، غیرمذهبی بودن، عامیانه): Laicism
کلمهی علمانیّت از دو ناحیهی سیاسی و تعلیمی، مورد استفاده قرار میگیرد. مقصود از علمانیّت دولت، جدائی سُلطهی روحی از سلطهی سیاسی و عدم دخالت هیئتهای دینی در شُؤون حکومتی است. مقصود از علمانیّت تعلیمی، پذیرش تمامی أطفال با عقاید مختلف و امتناع از هرگونه فشار یا اجبار برای برتری دادنِ عقیدهای نسبت به اعتقادی دیگر است.
غَزالی أبوحامد محمّد:
فقیه و مُتکلّم و فیلسوف و صوفی و اصلاح طلب دینی و اجتماعی و صاحبِ رسالهای است که در حیات اسلامی، تأثیرگُذار بوده است. وی در سال 1059 میلادی در شهر طوس از حوالی خُراسان متولّد شُد. دانش فقه و کلام و فلسفه و علوم باطنی را نزد امام الحرمین، «جوینی» فراگرفت.
وی در این عُلوم، چیزی که نیاز عقلش به یقین را اشباع کُند و رغبت و تمایُل قلبش به سعادت و نیکبختی را إرضاء کُند، نیافت. از این رو به دنبال علوم تصوُّف رفت و به تدریس در مدرسهی نظامیّه، مشغول شُد. به سرزمینهای بسیاری، مُهاجرت نمود که از جُملهی آنها، دمشق و بیت المقدس و قاهره و مکّه و مدینه بود.
از عبادت و ذکر خُداوند، خود را جُدا نمود و در نهایت به این نتیجه رسید که طریق تصوُّف بواسطهی علم و عملی که در آن است، میتواند به شناخت یقینی و سعادت حقیقی، مُنتهی شود.
وی، علوم دین را إحیاء نمود، إحیائی که بر پایهی کتاب و سُنَّت، استوار بود و از تعالیم اسلام با شیفتگی و ایمان، به دفاع برخاست و در نتیجه به حُجَّهُ الإِسلام، مُلقَّب گردید. او دارای تصنیفاتی چند است که از جُملهی آنها در علم کلام، «إلجامُ العَوام عَن عِلمِ الکلام، در فلسفه، «مقاصد الفلاسفه»، «تهافت الفلاسفه»، «فضائح الباطنیه»، «إحیاء علوم الدّین»، «المستصفی» و «المُنقذ مِنَ الضَّلالِ» است.
قیاس: Analogy
نزد علماء منطق، مجموعهای مُرکّب از قضایا است که در صورتِ صحَّتِ آن قضایا از نظر خطا و اشتباه، مستلزمِ قول دیگری است. نظیر اینکه بگوئیم: عالَم متغیّر است و هر مُتغیّری، حادث است. که با ترکیب این دو قضیّه (به فرض پذیرش صحّت و درستی هر کدام از آنها)، نتیجه میگیریم که عالَم، حادث است. و نزد علماء أُصول عبارتست از إِلحاقِ یک معلوم به معلوم دیگر از نظر حُکمی به دلیل تساوی معلوم اوّل با دوّم در علّت حُکم.
کاتولیک: Catholicism
یکی از ملل مسیحی است که در أُروپای غربی و آمریکای لاتین، پراکندهاند. این مذهب از سال 1054 میلادی بوجود آمد. وجوه تمایز مذهبی کاتولیک، عبارتست از اعتراف به تکوین روح القُدس (جبرئیل امین) نه فقط از خدای پدر، بلکه از خدای پدر و پسر و عقیدهی پاک و خالص و قائل شدن عظمت برای پاپ به اعتبار اینکه پاپ، وکیل عیسی مسیح بر روی زمین است و اعتقاد به عصمت پاپ از خطا و لغزش.
امّا وجوه تمایُز عبادت و شریعت کاتولیک، عبارت از تجرُّد کشیش و نماز به زبان لاتین و عبادت عذراء مقدّس و ... است. واتیکان، مرکز جهانی مذهب کاتولیک است.
کالوینیزم: Calvinism
منتسب به جان کالوین است و او حکیم فرانسوی پروتستانی از رجال اصلاح طلب بود که در سال 1553 میلادی از مذهب کاتولیک، روی گردانید و از رهبرانِ ضعیف پروتستان گردید. از جمله أفکار او، عدم اعتراف به سلطان پاپ و پذیرش تفکُّر تصدیق به ایمان و تنظیم عقیدهی قضاء حتمی است. کالوین معتقد بود که کتاب مقدَّس، تنها منبع شریعت الهی و نوامیس اوست و بر هر انسانی فَرض است که این شریعت را تبیین کند و مُراقب نظم عالم باشد. وی در راستای مُحقَّق شدن این أُصول از طریق برقراری حکومتی مبتنی بر شریعت الهی در ژنو، اهتمام ورزید. در أثر تعالیم او یکی از مذاهب مهمّ مسیحی، که همان مذهب کالوینی است (کالوینیزم)، بطور گُسترده انتشار پیدا کرد و نظام مورد قبول در کلیساهای معروف پروتستان گردید و این ناشی از تمایز میان کلیساهای پروتستانی و کلیساهای تابع عقاید لوتری است.
کراهت: Undesire
عبارتست از خطابی که به دلالت اقتضاء، مقتضی ترک باشد و نهی خاصّی بصورت قاطع و جازم در مورد آن، وارد نشده باشد.
لیبرالیزم (أصول آزادیخواهی): Liberalism
اصول آزادی اقتصادی بر آزادی فردی، تأکید میکند و مبتنی بر رقابت ازاد است یعنی ترک افراد به گونهای که هر طور میخواهند کار کُنند و سود ببرند و از این طریق، مصالح خاصّ فردی، مُحقَّق میشود همانگونه که مصالح عمومی، تأمین میشود. این نوع آزادی بوسیلهی سرمایهداری، شکل گرفت و گُسترش پیدا کرد. و اصول آزادی سیاسی، نظامی سیاسی است که بر پایهی قیام دولت نسبت به وظایف ضروری در حیات جامعه و ترک جوانب دیگر فَعّالیَّتها است. همانطور که دولتی که از این نظام، تبعیّت میکُند به واسطهی قیام به وظیفهی حُکومتی نسبت به گُروههای مُختلف و حفظ و مُراقبت از نظام، مُتمایز میشود.
ماکس وبر: Max Weber
دانشمند اقتصاددان آلمانی و جامعهشناس (1864 – 1920). وی سیر آکادمیک خود را با پایان نامهی دکترای خود پیرامون قانون زراعی رومانی آغاز نمود. همچنین به واسطهی بحث پیرامون پیدایش سرمایهداری در اُروپا از آن جهت که بر اهمیَّتِ منبع دینی و اخلاقی برای افکار اقتصادی تأکید میکند، مشهور گردید. وی تلاش خود را معطوف بررسی نظام اجتماعی و رابطهی أدیان با نظامهای اجتماعی نمود.
مالک بن أَنس
از علماء مسلمان که أصالتاً عرب بود و در مدینه زندگی میکرد. وی، فقه رأی را از ربیعه الرّأی و یحیی بن سعید، فراگرفت. حدیث شناس و فقیه بود. روایات را مورد بررسی قرار میداد و به حدیث کسانی که دارای هوای نفسانی بودند و شیوخی که نسبت به احادیث آنها شناخت نداشت و افراد سفیه و کذّاب، عمل نمینمود. وی کتاب «الموطّأ» را نوشت و در آن أحادیثی از پیامبر (ص) که از دید او صحیح بود و فقه صحابه (رض) را جمعآوری نمود.
وی در اجتهاد خود طبق کتاب و سنّت و اجماع و عمل أهل مدینه و قیاس و مصالح مُرسله و استحسان، عمل مینمود. مذهب او در مصر و شمال آفریقا و آندلس و برخی از بلاد مشرق زمین، انتشار یافت.
محمّد بن إدریس شافعی
نسب وی به عبدالمُطلّب، برادر هاشم جدّ پیامبر (ص) میرسد. وی در غزّه، در حالی که پدرش از دنیا رفته بود، متولّد شد و مادرش او را به همراه خود به مکّه بُرد تا در میانِ أهل مکّه، زندگی کُند و در سنّ بیست سالگی به مدینه، مُنتقل شُد و به مدّت نُه سال با مالک، مُلازم بود. «الموطّأ» را از مالک، فرا گرفت و فقه او را آموخت.
سپس عهدهدار ولایت یمن گردید و متهّم به تشیُّع شُد و به بغداد مسافرت کرد و ملازم محمّد بن حسن بود و فقه أهل عراق را از او فرا گرفت. سپس بازگشت و در بیت الحرام به مُطالعه پرداخت و کتابهای خود را تدوین نمود و به بغداد، برگشت و این کتابها را مُنتشر نمود. شاگردش زعفرانی از او روایت میکرد. وی نهایتاً در سال 814 میلادی به مصر، مُسافرت کرد و در آنجا وفات یافت. از مشهورترین کتابهای او، الأُمّ و الرّساله را میتوان نام بُرد، سبک او استنباط از کتاب و سنّت و قیاس و اجماع و واضع أصول فقه بود.
محمّد عبده
از مؤسّسین نهضت معاصر مصری و بزرگترین دعوتگران به تجدید و اصلاح در جهان اسلام است. وی به سال 1845 میلادی در محلّهی نصر واقع در استان بُحیره، متولّد شد. قرآن را حفظ کرد و بعد از آن به منظور بررسی و مُطالعهی علوم طبیعی و تاریخی در کنار مطالعات اسلامی به الأزهر، روی آورد. در قاهره با جمال الدّین أفغانی ارتباط پیدا کرد و شدیداً از او تأثیر پذیرفت. زیرا در برابر او أُفقهای جهان اسلام را گشود و او را به سوی روزنامهای که در طول دوران زندگانیش با آن سروکار داشت، کشانید. وی شهرتی جهانی پیدا کرد و به تدریس در الأزهر، اشتغال یافت. نظرات جدید آزادیخواهانهی وی که حقد و کینهی محافظه کاران را برانگیخته بود انتشار پیدا کرد و در نتیجه در زمانی که جمال الدّین أفغانی از مصر، دور گردید، در اوایل دورانِ خدیوی توفیق، از کار خود دست کشید. وی شروع به نگاشتن «الوقائع المصریّه» نمود و در شورش أعراب، شرکت داشت و هنگامیکه آن حرکت به ضعف و سستی گرائید، مصر را رها کرد و در بیروت و پاریس که محلّ ارتباط با جمال الدّین أفغانی بود، اقامت نمود و با همکاری جمال الدّین، مجلّهی «العروه الوثقی» را به منظور مبارزه با استعمار و سرکشی و طغیان در سرزمینهای اسلامی، منتشر نمود به او، اجازهی بازگشت به مصر، داده شد و به قضاوت، مشغول شد، بعد از آن تا درجهی مفتی سرزمین مصر، ارتقاء یافت و تا زمان وفاتش به این منصب اشتغال داشت. از جمله کتابهای او، رساله التّوحید، الإسلام و النَّصرانیه بین العلم و المدنیه و تفسیر جزء عمّ است.
مذهب دینامی (دینامیزم): Dynamism
مذهبی فلسفی در مقابل ماشینیزم است که تمامی ظواهر مادّی را به واسطهی نیروهایی که به توده و حرکت، ارتباطی پیدا نمیکُند، تفسیر و توجیه میکُند. طبق این مذهب، هر موجودی در ذات خود، دارای حرکت است. اصطلاح دینامیک در دو معنا به کار میرود. گاهی اوقات در معنای مخالف با مفهوم ثابت (Static) استعمال میشود که متضمّن معنای تحوّل و دگرگونی است و در مواردی نیز در معنای مُتضادّ با مفهوم آلی (Mechanical) به کار میرود که دربرداندهی مجموعهای از تغییرات است که به تبعیّت از قوانین ضمنی، در میان آنها ارتباط و هماهنگی وجود دارد، همانگونه که علاوه بر معانی مزبور در معنای نیروی محرّک و تأثیرگُذار و نوعی از علّیّت تامّه به کار میرود.
مُضاربه: Association
باب مفاعله از مادّهی ضرب است و به معنای سیر و حرکت در زمین است زیرا تجارت، غالباً مُستلزم مسافرت است و در شرع، نوعی عقد شرکت در سود است به اینصورت که مال، متعلّق به یک شخص و کار از دیگری باشد.
معتزله: Mutazeleh
فرقهی کلامی اسلامی است که در أواخر قرن أوّل هجری، ظهور کرد و در عصر أوّل عبّاسی به أوج خود رسید. نام این فرقه به کلمهی إعتزال برمیگردد و پیشوای آن «واصل بن عطاء» بود. وی معتقد بود که مرتکب کبیره، کافر یا مؤمن نیست بلکه جایگاهی میان این دو دسته دارد و این برخلاف گُفتهی خوارج بود که مرتکب کبیره را کافر میدانستند و نیز با قول مُرجئه که مرتکب کبیره را مؤمن و در عین حال، فاسق میدانستند مُخالف بود. این فرقه، دارای دو مدرسهی أصلی است که یکی از آنها در بصره است و از مشهورترین شخصیّتهای آن و اصل بن عطاء و عمرو بن عُبید و أبوهُزیل و إبراهیم نظّام و جاحظ است و مدرسهی دیگر در بغداد و از شخصیتهای معروف آن بشر بن معتمر و أبوموسی مردار و ثمامه بن أشرس است.
معتزله، اُمور اداری را رها کردند تا با فراغ بال به بحث و مناظره بپردازند و پس از آن در سیاست، وارد شدند. این مذهب، دارای اصول پنج گانه است که مهمترین آنها، عدل، و توحید، المنزل بین المنزلتین و وعد و وعید و أمر به معروف و نهی از منکر است.
مندوب: Desirable , Preffered
عبارتست از آنچه که مورد تشویق و تحریک است. نزد فقهاء، عملی است که انجام آن نسبت به ترک آن، در نزد شارع، ترجیح دارد و ترک آن، جایز به شُمار میرود.
موضوعیّت: Objectivity
توان و قدرت هر فرد برای جُدا کردن خود از مواضعی که در آن قرار گرفته است و اینکه فرد براساس أدلّه و عقل نه جانبداری و عاطفه و بدون حمایت و طرفداری بیجهت یا تکیه بر رأی و نظری سابق در وضعیّتی که در آن واقع شده، به حقایق بنگرد. بعبارت دیگر، موضوعیّت در بحث علمی، همان ویژگی است که از آن، تعبیر به نیرو و توانی میشود که مُبتنی بر دور کردن انحرافات در إدراک یا تفسیری است که هر دو از جانبداری اجتماعی یا روانشناسی جمع یا فرد حاصل میشود و نیز محقّق نمودن غالب تعمیمات انحرافی عامیانه در پرتو شناخت کامل است.
متودولوژی (روش شناسی، اُسلوب شناسی): Methodology
بصورت عملی به معنای مجموعهی شناختها و تحصیلات و أُسلوبهایی است که توأم با بحث علمی است و واضح و مبرهن است که متودولوژی، فرضیّاتِ موضوع بحث را در ضمن حوزهی مطالعاتی معیّنی در برمیگیرد. اهمّیّت متودولوژی، جمع معلومات به طور مُستقیم از حوزهی مُطالعاتی و بعد از آن، پرداختن به تصنیف و ترتیب و قیاس و تحلیل آن به منظور دستیابی به نتایج آن و ورود به مسائل ثابت اجتماعی بررسی شده را اقتضاء میکُند. فرایند ارزیابی نتایج و درستی و سلامت فرضیّات و صحّت اختیار نظریّات در ضمن روش شناسی، وارد میشود.
نسخ: Abrogation
در لُغت به معنای إزاله و نقل، آمده است و شرعاً به این معناست که یک دلیل شرعی بعد از دلیل شرعی دیگری وارد شود و حکمی مخالف باآنرا اقتضاء کُند. بنابراین نسخ، نسبت به علم و آگاهی ما، نوعی تبدیل و نسبت به علم خداوند متعال، نوعی بیان مدّت برای حکم الهی است. همچنین نسخ به معنای زایل کردنِ چیزی به واسطهی شیء دیگری است که بعد از آن میآید. نظیر نسخ سایه به واسطهی خورشید و نسخ خورشید بوسیلهی سایه. بنابراین گاهی اوقات از نسخ، إزاله و در پارهای موارد، إثبات و گاهی نیز هر دو أمر، فهمیده میشود.
أُصولیها میگویند: نسخ، عبارتست از کنار زدن حکم شرعی بوسیلهی یک خطاب و گُفته شده نسخ، به منزلهی بیان انتهاء مدّت حِکم شرعی است.
نظریهی منفعت: Utalitarianism
نظریهای اخلاقی است که میگوید یگانه منظور از کارهای عمومی و اخلاقی، باید تأمین بزرگترین خوشبختی برای حدّاکثر مردم باشد. مؤسّس این نظریه، «بنتام» است. محاسبهی اخلاقی بودن هر فعلی به اعتبار لذّت و ألم ناشی از آن، امکانپذیر است.
هرمنوتیک: Hermeneutique
هرمنوتیک، عبارتست از فنّ یا أُسلوب فهم و تأویل و مسألهی أساسی که این دانش به آن میپردازد، مسألهی تفسیر نصّ به صورت عمومی است اعمّ از آنکه این نصّ، تاریخی یا دینی باشد و به پرسشهای پیچیده و دشوار فراوانی پیرامون طبیعت نصّ و رابطهی آن با میراث أسلاف و تقالید از یکسو و ارتباط آن با مؤلِّف از سوی دیگر، پاسُخ میدهد. مهمتر از تمام اینها، آن است که هرمنوتیک، اهتمام خود را بر ارتباط میان مفسّر و نصّ، معطوف میدارد.
وُجوب: Obligation
ضرورت اقتضاء عین ذات و تحقُّق آن در خارج را گویند. و نزد فقهاء، عبارت است از اشتغال ذمّه و وجوب شرعی، آن چیزی است که ترک کُنندهی آن مُستحقّ مذمَّت و عِقاب باشد. وجوب عقلی آن چیزی است که لازم است فاعل انجام دهد و ترک آن، أمری امکانناپذیر است و وجوبِ اَداء عبارت است از طلبِ تفریغ ذمّه.
وَحی: Revelation , Divine Inspiration
وحی، عبارت است از إلقاء معنا بطور مخفی و پنهانی در نفس و جایز نیست که این ویژگی جز به نبیّ اکرم (ص) به دیگری إطلاق شود. گُفته شُده که أصل این کلمه، اشارهی سریع است و برای آنچه که متضمّن سرعت است گُفته شده أَمری وحیانی است و وحی میتواند بصورت کلام و به شکل رمز و تعریض و کنایه و بصورت مُجرَّد از ترکیب و نیز به وسیلهی اشارهی برخی از جوارح و کتابت و موارد دیگر باشد.
همچنین به سخن پروردگار که به انبیاء و اولیاء خود، اِلقاء میکُند، وحی گُفته میشود و آن یا به این صورت است که نبی، ذات الهی را میبیند و کلام او را میشنود همانند تبلیغ جبرئیل به شکلی مُعیَّن و یا به صورت شنیدن کلام الهی بدون رؤیت است نظیر شنیدن کلام خداوند مُتعال توسّط حضرت موسی (ع) و یا به صورت اِلقاء در دل نبی یا إلهام یا تسخیر و یا خواب است.
فلسفهی مُثبِته، اثبات گرائی، پوزیتیویسم:Positivism
این مذهب، بیانگر آن است که معرفت یقینی، همان معرفت و شناخت نسبت به ظواهری است که بر وقایع تجرُبی و بویژه وقایعی که علم، آنها را مقرَّر میکُند، استوار است. این مذهب عادتاً بر انکار وجود معرفت نهائی یعنی شناختی که از حدّ تجربه، بگذرد، مُبتنی است.
وطن پرستی، میهن دوستی: Patriotism
وطن پرستی با تمامی مظاهر آن عبارت است از انگیزهای که به پیوستگی و اتّحاد افراد و علاقهی آنها نسبت به میهن خود و تقالید و رسوم آن ودفاع از آن، مُنجر میشود. إحساس میهن دوستی از سالیان نخستین پیدایش انسان و در اثر ارتباط أشخاص با محیط پیرامون خود، شکل گرفت. احساساتی که برای شخص میهن پرست، حاصل میشود گاهی اوقات به اندازهای که مُتّکی بر خواستههای عاطفی است بر اندیشه و تفکُّر، اُستُوار نیست.
یقین: Perfect Faith
در لُغت، نوعی از آگاهی است که تردیدی در آن نیست.
در اصطلاح، عبارت است از اعتقاد به چیزی به این صورت که فلان گونه بوده است و بجُز آن صورت، امکانپذیر نیست و مطابق با واقع بوده و زوال ناپذیر است. و گُفته شده که یقین، نقیض شک است و همان آگاهی است که بعد از شک، حاصل میشود.
نظرات